ایلیاتی

فرهنگی

ایلیاتی

فرهنگی

بهاریه

بهاریه


خلاصه بهارى دیگر

            بى حضور تو

                  از راه مى‏رسد، ...

و آن‏چه که زیبا نیست زندگى نیست

روزگار است،

گُل نیلوفر مردابه این جهانیم

و به نیلوفر بودن خود شادمانیم،

سقفى دارد شادکامى

کف ناکامى ناپدید است.

هر رودخانه‏اى به دریاچه خود فرو مى‏ریزد

به حسرت زنده رود زنده نمى‏شود رود

نمى‏شود آب را تا کرد و به رودخانه دیگرى ریخت

به رود بودن خود شادمان مى‏توان بود.

بهار، بهار است، و بر سرِ سبز کردن شاخه‏ها نیست

برف، برف است، هواى شکستن شاخه‏هاى درخت را ندارد

برگ را، به تمنا، نمى‏شود از ریزش باز داشت

با فصل‏هاى سال همسفر شو،

سقفى دارد بهار

کف یخبندان‏ها ناپدید است.

دستى براى نوازش و

زانوئى براى رسیدن اگر مانده است

با خود مهربان باش،

اگرچه تو نیز دروغى مى‏گوئى گاهى مثل من

دروغت را چون قندى در دهان گسم آب مى‏کنم

با خود مهربان باش.

نبودم اگر نبودى،

دروغ تو را

خار تشنه کاکتوسى مى‏بینم

که پرندگان مهیبت را دور مى‏کند

به پرنده کوچک پناه مى‏دهد،

سقف دارد راستى

کف ناراستى ناپدید است،

اى ماه شقه شقه صبور باش!

چه‏ها که ندیده‏ئى

چه‏ها که نخواهى شنید

ما التیام زخم‏هاى تو را بر سینه مجروحت باز مى‏شناسیم

ماه لکه لکه!

مثل حبابى بر دریا بدرخش و

با آسمان خالى خود شادمان باش،

جشنواره آب است زندگى

چراغانى رودها که به دریاها مى‏رسند

زخم خورده بادها، زورق‏ها، صخره‏ها

سقفى دارد روشنى

کرانه تاریکى ناپدید است.

اندیشه مکن که بهار است و تو نرگس و سوسن نیستى

به حسرت زنده رود زنده نمى‏شود رود،

خاکت را زیر و رو کن

ریشه و آبى مباد که نمانده باشد،

سقفى دارد زندگى

کف نیستى ناپدید است،

به رنگ و بوى تو خود شادمان مى‏توان بود،

گُل نیلوفر مردابه این جهانیم

و به نیلوفر بودن خود شادمانیم.

شمس لنگرودی

نظرات 2 + ارسال نظر
فروغ پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ق.ظ http://rahenahamvar.blogspot.com

خلاصه بهارى دیگر بى حضور تو از راه مى‏رسد...

میترا دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ

خدا را شکر که بهاری رسید و تو بودی و ............... همیشه شاد باشی و تندرست عزیزم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد